1 بدل گفتم سوی دلبر نشان ده نشانی سوی عیش جاودان ده

2 نشان گفتا سوی او عشق و مستی است حجاب خود خودی ترک همان ده

3 شدم نا بر در میخانه عشق که مسکینم مرا می رایگان ده

4 نخستم کن توانائی کشیدن توانا چون شدم تا میتوان ده

5 روانم جفت کن با دختر زر بطاق ابروی پیر مغان ده

6 بچشمم مست ساقی کرد اشارت که یکساغر بدین بی خان و مان ده

7 گرفتم ساغری از وی کشیدم بگفتم یا رب از خویشم امان ده

8 بگفتا گر امان خواهی چو مردان طلاق این جهان و آنجهان ده

9 چوفیض از هر دو عالم رو بگردان بحق رو آر و ترک این و آن ده