سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

گفتم به عقل پای برآرم ز از سعدی شیرازی غزل 480

غزل 480 ام از 1930 غزلیات

گفتم به عقل پای برآرم ز بند او

1 گفتم به عقل پای برآرم ز بند او روی خلاص نیست به جهد از کمند او

2 مستوجب ملامتی ای دل که چند بار عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او

3 آن بوستان میوه شیرین که دست جهد دشوار می‌رسد به درخت بلند او

4 گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش لیکن وصول نیست به گرد سمند او

5 سر در جهان نهادمی از دست او ولیک از شهر او چگونه رود شهربند او

6 چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق تا جز در او نظر نکند مستمند او

7 گر خود به جای مروحه شمشیر می‌زند مسکین مگس کجا رود از پیش قند او

8 نومید نیستم که هم او مرهمی نهد ور نه به هیچ به نشود دردمند او

9 او خود مگر به لطف خداوندی‌ای کند ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او

10 سعدی چو صبر از اوت میسر نمی‌شود اولی‌تر آن که صبر کنی بر گزند او

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او

شاعر شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او چه کسی است ؟

شاعر شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او سعدی شیرازی می باشد.

شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او چیست ؟

قالب شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او غزل است

مضمون اصلی شعر گفتم به عقل پای برآرم ز بند او چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر