-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم
2 گفتم که در این بازی ما را سببی سازی گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم
3 هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
4 بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم
5 آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم