- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم هوای زلف تو از سر بدر کنم ترسم کم عمر در سر اینکار سر کنم
2 از قیل و قال مدرسه نگشود کار دل رفتم بخانقاه که فکر ذکر کنم
3 بگرفت دل ز صحبت ابنای روزگار خرّم دمی که راه خرابات سرکنم
4 خوش بود دل ز ذوق وصالت ولی چه سود مهلت نداد هجر که شب را سحر کنم
5 کارم ز دست رفت یکی دیده باز کن تا سینه پیش تیر نگاهت سپر کنم
6 خامان دلفسرده ندارند سوز عشق تا کی حدیث دل بر هر بیخبر کنم
7 من کز شراب لعل تو مستم ز روز عهد دامن کجا ز بادۀ انگور تر کنم
8 نیرّ هوای صحبت رندانم آرزوست تا چند همزبانی این گاو و خر کنم