-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم: ز درد عشق تو گشتم چنین به حال گفتا: منم دوای تو از درد من منال
2 گفتم: شبم چو سال شد از بار هجر تو گفتا: به وصل روز کنم این شب چو سال
3 گفتم که: با تو نیست مجال حکایتی گفتا: چو من رضا دهم آسان شود مجال
4 گفتم: دلم به وصل تو تعجیل میکند گفتا: ز من به صبر توان یافتن وصال
5 گفتم: به شام روی تو دیدن مبارکست گفتا که: بامداد مبارک ترم به فال
6 گفتم که: هیچ گوش نکردی به قول من گفتا که: هیچ کار نیاید ز قیل و قال
7 گفتم که: ابروی تو نشان میدهد بعید گفتا: نشان عید بود دیدن هلال
8 گفتم: چه دامها که تو داری ز بهر من! گفتا که: دام من نه که زلفست و دانه خال؟
9 گفتم که: بوسهای دوسه بر من حلال کن گفتا که: بیبها نتواند شدن حلال
10 گفتم: ز مویه شد تن مسکین من چو موی گفتا: ز ناله نیز بخواهی شدن چو نال
11 گفتم که: پایمال فراق توام چرا؟ گفتا: ازان سبب که نداری به دست مال
12 گفتم: ترا نیافت به شوخی کسی نظیر گفتا: مرا ندید به خوبی کسی مثال
13 گفتم: سال من به جهان وصل روی تست گفتا که: نیست ممکن ازین خوبتر سال
14 گفتم که: چاره نیست مرا در فراق تو گفتا که: چارهٔ تو شکیبست و احتمال
15 گفتم: شبی خیال تو نزدیک من رسید؟ گفت: اوحدی، به خواب توان دیدن این خیال