1 گفتمش صد قدم توانی رفت نفسی رفت و بی قدمتر گشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اوّل استادی که عشق و حسن را تقسیم کرد عاشقان را صبر و خوبان را جفا تعلیم کرد
2 طوبی قدّ تو را از راست بینان هر که دید در سرافرازی بر او قدّ تو را تقدیم کرد
1 کجا روم که مرا جز درت پناهی نیست به جز عنایت تو هیچ عذرخواهی نیست
2 سرم فدای رهت باد تا نگویندت که در طریقهٔ عشق تو سر به راهی نیست
1 افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفتند وز راه سبکباری با هم به سفر رفتند
2 پای از سر و جان بر کف در راه رضا بودند از یار چو فرمان شد مجموع به سر رفتند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **