غالب دهلوی

غالب دهلوی

غالب دهلوی
غالب دهلوی

گفتم به روزگار سخنور چو من از غالب دهلوی غزل 88

غزل 88 ام از 446 غزلیات

گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10

1 گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست گفتند اندرین که تو گفتی سخن بسی ست

2 معنی غریب مدعی و خانه زاد ماست هر جا عقیق نادر و اندر یمن بسی ست

3 مشکین غزاله ها که نبینی به هیچ دشت در مرغزارهای ختا و ختن بسی ست

4 در صفحه نبودم همه آنچه در دلست در بزم کمترست گل و اندر چمن بسی ست

5 لیلی به دشت قیس رسیده ست ناگهان در کاروان جمازه محمل فگن بسی ست

6 باید به غم نخوردن عاشق معاف داشت آن را که دل ربودن و نشناختن بسی ست

7 زور شراب جلوه بت کم شمرده ایم اما نظر به حوصله برهمن بسی ست

8 گر در هوای قرب تو بستیم دل مرنج خود ناگشوده جای در آن انجمن بسی ست

9 تأثیر آه و ناله مسلم، ولی مترس ما را هنوز عربده با خویشتن بسی ست

10 غالب نخورد چرخ فریب ار هزار بار گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست

شاعر شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست چه کسی است ؟

شاعر شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست غالب دهلوی می باشد.

شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست چیست ؟

قالب شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست غزل است

مضمون اصلی شعر گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
غالب دهلوی

گفتم به روزگار سخنور چو من از غالب دهلوی غزل 88

غزل 88 ام از 446 غزلیات
بنر