گفتم از عشقش مگر بگریختم از سنایی غزنوی غزل 236

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

گفتم از عشقش مگر بگریختم

1 گفتم از عشقش مگر بگریختم خود به دام آمد کنون آویختم

2 گفتم از دل شور بنشانم مگر شور ننشاندم که شور انگیختم

3 بند من در عشق آن بت سخت بود سخت‌تر شد بند تا بگسیختم

4 عاشقان بر سر اگر ریزند خاک من به جای خاک آتش ریختم

5 بر بناگوش سیاه مشک رنگ از عمش کافور حسرت بیختم

6 عاجزم با چشم رنگ آمیز او گر چه از صد گونه رنگ آمیختم

عکس نوشته
کامنت
comment