1 خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم
2 گر دست دهد که آستینش گیرم ورنه بروم بر آستانش میرم
1 سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
2 گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
1 این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
2 دل زنده میشود به امید وفای یار جان رقص میکند به سماع کلام دوست
1 سرو چمن پیش اعتدال تو پست است روی تو بازار آفتاب شکستهست
2 شمع فلک با هزار مشعل انجم پیش وجودت چراغ بازنشستهست
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به