یاد باد آن روزگاران کاعتباری از غالب دهلوی غزل 245

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

یاد باد آن روزگاران کاعتباری داشتم

1 یاد باد آن روزگاران کاعتباری داشتم آه آتشناک و چشم اشکباری داشتم

2 آفتاب روز رستاخیز یادم می دهد کاندران عالم نظر بر تابساری داشتم

3 تا کدامین جلوه زان کافر ادا می خواستم؟ کز هجوم شوق در وصل انتظاری داشتم

4 ترکتاز صرصر شوق توام از جا ربود ور نه با خود پاس ناموس غباری داشتم

5 خون شد اجزای زمانی در فشار بیخودی رفت ایامی که من امسال و پاری داشتم

6 چون سرآمد پاره ای از عمر قامت خم گرفت این منم کز خویشتن بر خویش باری داشتم

7 آن هم اندر کار دل کردم فراغت آن تست برق پیما ناله الماس کاری داشتم

8 خوی تو دانستم اکنون بهر من زحمت مکش رام بودم تا دل امیدواری داشتم

9 دیگر از خویشم خبر نبود، تکلف بر طرف اینقدر دانم که غالب نام یاری داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment