یاد باد آن کز گلی در سینه از قدسی مشهدی غزل 334

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

یاد باد آن کز گلی در سینه خاری داشتم

1 یاد باد آن کز گلی در سینه خاری داشتم بر سر مژگان ز خون دل بهاری داشتم

2 وقت آن زلف پریشان خوش، که از سودای او خاطر جمع و دل امیدواری داشتم

3 تا غمش در سینه بود، اسباب عیشم کم نبود روزگار خوش، کزو خوش روزگاری داشتم

4 تا نشستم در میان بزم، وقتم خوش نشد وقت خوش آن بود کز مجلس کناری داشتم

5 آستین از لطف بر آیینه قدسی کشید ورنه کی از یار بر خاطر غباری داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment