- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکفتن در ریاض خاطرم بیکار میماند گل از یاد بهارم در طلسم خار میماند
2 خموشی بس که کاهیده است مغز استخوانم را سخن از ناتوانی بر لب اظهار میماند
3 پریشان نغمهای زان طره بر تار نفس دارم زبان از حرف میافتد سخن از کار میماند
4 نبیند چشم بد حرزی به بازوی وفا بندم غبارم در سر کوی کسی بسیار میماند
5 بهار عیشفرسایی شکار مطلبآرایی خمار جانگداز و حسرت بسیار میماند
6 نمیفهمم زبان اینقدر افسانهپیرایی گره در خاطر تسبیح یا زنّار میماند
7 اسیر از دودمان من چراغ شعله روشن شد در آتش گر نباشم سوختن بیکار میماند