- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ضبط حرفی میکنم کز وی زبان میسوزدم شکوهای در دل گره دارم که جان میسوزدم
2 پاس تن از دور میدارد شب هجر تو جان بس که از داغ جدایی استخوان میسوزدم
3 جای شیون دود آهم از دهان سر میزند بس که از سوز درون بر لب فغان میسوزدم
4 خواستم شمعی که از وی خانهام روشن شود وه چه دانستم که رخت و خانمان میسوزدم
5 مهربانان زودتر بخشید خونم را به او بیگناهم کشته و از بیم آن میسوزدم
6 کردهام در بیخودی آهی که از وی دور باد کرد لب تب خال و از دل تا زبان میسوزدم
7 از که مینالد «نظیری»؟ باز مرغ دام کیست؟ عیبگوییهای آن آتشبیان میسوزدم