1 تیر شه را به نظم بستودم شکر کرد و به فخر سر بفراشت
2 آمد و بوسه داد سینهٔ من رفت و پیکان به سینه در بگذاشت
3 من ندانم که این ودیعت را سینه تا کی نگاه خواهد داشت
1 ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما به دلبری دل ما را همی زنی یغما
2 چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
1 با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست وز لطافت بر زبان او نشانی دیگرست
2 نوبرم هر روز داد از بوستان مهر خویش نوبری کامروز داد از بوستانی دیگرست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به