-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدل کاشتم مهر آن طفل جاهل ز راه نظر بجز طفل اشکم نشد هیچ حاصل ازین رهگذر
2 کنون در کنارم نشستند طفلان بپهلوی هم چه طفلان ز خون قطره چند سایل ز دل با جگر
3 کند طالع واژگون خرق عادت نظر کن ببین چه دانه چه بر درنگر تخم و حاصل عجایب نگر
4 نشد نرم ازین اشکهای پیاپی زمین دلش همانا ز سنگ آفریدند آن دل و زان سخت تر
5 نه یکجو وفائی نه یکذره رحمی ببار آمدم همه سعی من گشت باطل ندیدم ثمر
6 از آن زلف خم در خم پیچ پیچش بمن میرسد بلاها بلاها قوافل قوافل بحالم نگر
7 اگر چشم از آنرو بپوشم بتلخی شکیبا شوم شود کار بر فیض دشوار و مشکل ز بد هم بتر