1 گشودم پردهء از روی تقدیر مشو نومید و راه مصطفی گیر
2 اگر باور نداری آنچه گفتم ز دین بگریز و مرگ کافری میر
1 بجان من که جان نقش تن انگیخت هوای جلوه این گل را دو رو کرد
2 هزاران شیوه دارد جان بیتاب بدن گردد چو با یک شیوه خو کرد
1 جهان یارب چه خوش هنگامه دارد همه را مست یک پیمانه کردی
2 نگه را با نگه آمیز دادی دل از دل جان ز جان بیگانه کردی
1 راهب دیرینه افلاطون حکیم از گروه گوسفندان قدیم
2 رخش او در ظلمت معقول گم در کهستان وجود افکنده سم
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران