1 زندگی را از قد خم عبرت آگه میکنم وقف رعنایی بساطی داشتم ته میکنم
2 پوچ مییابم سر و برگ بساط اعتبار این کتانها را خیال پرتو مه میکنم
3 در خرابات تغافل درد هم ناصاف نیست چشم اگر پوشم جهانی را منزه میکنم
4 ضبط دل در قطع تشویش املها صنعتیست چون گهر زین یک گره صد رشته کوته میکنم
5 یک نفسگر سر به جیبم واگذارد روزگار یوسفستانها خمیر از آب این چه میکنم
6 مزد کار غفلت اینجا انفعالی بیش نیست کوشش مزدور خوابم روز بیگه میکنم
7 حلقهٔ قامت مرا صفر کتاب یأس کرد نالهای گر میکنم اکنون یکی ده میکنم
8 چون نفس موهومیام هر چند اجزای فناست کوس هستی میزنم گر در دلی ره میکنم
9 شوق بیتاب است بیدل فهم معنی گو مباش تا زبان میبوسدم کام الله الله میکنم
دیدگاهها **