نگشتم از از جلال الدین محمد مولوی غزل 1046

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر

1 نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر

2 همی‌بینم رضایت در غم ماست چگونه گردد این بی‌دل ز غم سیر

3 چه خون آشام و مستسقیست این دل که چشمم می‌نگردد ز اشک و نم سیر

4 اگر سیری از این عالم بیا که نگردد هیچ کس زان عالمم سیر

5 چو دیدم اتفاق عاشقانت شدستم از خلاف و لا و لم سیر

6 ولی دردم تو اسرافیل جان‌ها نیم از نفخ روح و زیر و بم سیر

7 چو بوی جام جان بر مغز من زد شدم ای جان جان از جام جم سیر

8 چو بیشست آن جنون لحظه به لحظه خسیس آن کو نگشت از بیش و کم سیر

9 چو دیدم کاس و طاس او شدستم از این طشت نگون خم به خم سیر

10 خیال شمس تبریزی بیامد ز عشق خال او گشتم ز غم سیر

عکس نوشته
کامنت
comment