جز وصال او دلم هرگز تمنایی از قدسی مشهدی غزل 92

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت

1 جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت غیر سودایش دل شوریده سودایی نداشت

2 عمرها شد ساغر نرگس چو جام ما تهی‌ست مجلس‌آرای چمن هم دُرد مینایی نداشت

3 عاقبت یوسف متاع حسن، سوی مصر برد مشتری گویی به کنعان چشم بینایی نداشت

4 در جبینش از چه رو امروز نور دیگرست؟ آفتاب امروز اگر رخ بر کف پایی نداشت

5 دُرد نگذارم به جام لاله گر بر لب نهم هرگز این میخانه چون من باده‌پیمایی نداشت

عکس نوشته
کامنت
comment