مرا در دیده جان آن از بابافغانی شیرازی غزل 575

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

مرا در دیده جان آن پری رخسار بایستی

1 مرا در دیده جان آن پری رخسار بایستی خرام او دمی در چشم من صد بار بایستی

2 خلد بی روی او از هر گلی در دیده ام خاری اگر خاریست باری زان گل رخسار بایستی

3 بسرو و سوسن خود باغبان بسیار می نازد ترا گاهی گذاری جانب گلزار بایستی

4 دریغست آتش عشق تو در دلهای آسوده تمام این شعله در جان من افگار بایستی

5 من دلخسته را گل بر سر بالین چکار آید بحالم یکنظر زان نرگس بیمار بایستی

6 ز خوی نازک او اشک و آه من گره تا کی دلم آتش فشان و دیده گوهر بار بایستی

7 علاج درد بیماران چو می‌پرسید لعل او فغانی را در آن دم قوت گفتار بایستی

عکس نوشته
کامنت
comment