- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم زیاد نگاهت به شود می آید چراغ خلوتم از بزم طور می آید
2 وداع هستی خود می کنم قرارم نیست همین بس است که دیدم ز دور می آید
3 غبار راه قناعت که پیک اهل دل است ز پایتخت سلیمان مور می آید
4 گذشت مدت عمرم به عجز و غافل از این که خاکساری عشق از غرور می آید
5 به سویم از دل آواره نامه ای دارد نگاه قاصدم از راه دور می آید
6 شراب از غم لعلش اسیر بسکه گداخت به بزم باده کشان بی حضور می آید