دلم امروز از آن لب هر زمان از وحشی بافقی غزل 118

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد

1 دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد زبان کز شکوه‌ام پر زهر بود اکنون شکر دارد

2 دگر راه کدامین کاروان صبر خواهد زد که چشمش سد نگهبان در کمینگاه نظر دارد

3 به یک صحبت که با او داشت دل کز من بحل بادا دگر نامد ز من یادش بلی صحبت اثر دارد

4 دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد

5 ز هر کس بیشتر مهر تو دارم وین دلیلم بس که هر کس را فزونتر مهر ، حسرت بیشتر دارد

6 عجب نبود ز وحشی گریه‌های تلخ ناکامی که زهرآلوده پیکانهای حسرت بر جگر دارد

عکس نوشته
کامنت
comment