1 از صحبت خلق سخت دلتنگ شدم وز دمها چون آینه در زنگ شدم
2 بس نام نکوی بی مسمی دیدم از نام نکوی خویش در ننگ شدم
1 آنچه را از بهر من او خواست آن آید مرا خواستش از راز پنهان ناگهان آید مرا
2 سعی در تحصیل دنیا و فضولش بیهده است در ازل قدری که روزی شد همان آید مرا
1 آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست کیست در دل هر ذره خورشید نهان پیداست کیست
2 آنکه دارد آسمانرا تا نیفتد بر زمین هم زمین را تا بجنبد هر زمان پیداست کیست
1 قد تجلی جماله جلوات و تبدی جلاله سطوات
2 لم یدع فی الصدور من قلب سلبه للقوب بالحرکات