1 دلم از بس که دنبال تو گشته دل خونگشته پامال تو گشته
2 مگر در وقت مردن خون فایز ترشح کرده و خال تو گشته
1 دلم از دست خوبان چاک چاکست تنم از هجرشان اندوهناکست
2 چو فایز خورده باشد تیر غمزه ز تیر طعنه دشمن چه باکست؟
1 به لب خال سیاهت جایگاهست شب من بدتر از خال سیاهست
2 به فایز بوسه ای زآن لب عطا کن که گر محروم می سازی گناهست
1 دلم را تیر مژگانت شکار است نه مجبوریست دل خود خواستار است
2 مکش از سینه فایز خدنگت که این ز آن دست و بازو یادگار است