دلتنگم و پرواز گلستان از طبیب اصفهانی غزل 28

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست

1 دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست گلزار به آسایش کنج قفسم نیست

2 می گریم و چون شمع امیدی ز کسم نیست می نالم ومانند جرس دادرسم نیست

3 در هجر تو بایست که یک عمر بنالم افسوس که از ضعف بجز یک نفسم نیست

4 گرم است ز بس صحبت دستم بگریبان مخمورم و بر ساغر می دسترسم نیست

5 بر هم زدم از ذوق اسیری پروبالی ورنه سر پرواز ز کنج قفسم نیست

6 چیند همه کس دامن گل زین چمن و من چون غنچه بجز چیدن دامان هوسم نیست

7 از قطره شبنم ز گلستان چه درآید از بهر تماشای تو این دیده بسم نیست

8 دل،بسکه طبیب، از غم عشقش شده روشن بر خاطر آئینه غبار از نفسم نیست

عکس نوشته
کامنت
comment