- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساختم قانع دل از عافیت بیگانه را برگ بیدی فرشکردم خانهٔ دیوانه را
2 مطلبم از میپرستی تر دماغیها نبود یک دو ساغر آب دادمگریهٔ مستانه را
3 دل سپندگردش چشمیکه یاد مستیش شعلهٔ جواله میسازد خط پیمانه را
4 التفات عشق آتش ریخت در بنیاد دل سیل شد تردستی معمار این ویرانه را
5 تاکنم تمهید آغوشی دل از جا رفته است درگشودن شهپر پرواز بود این خانه را
6 عالمی را انفعال وضع بیکاری گداخت ناخن سرخاری دلها مگردان شانه را
7 هر سیندیگوش چندین بزم میمالد بههم خوابناکان کاش از ما بشنوند افسانه را
8 حایل آن شمع یکتایی فضولیهای تست از نظر بردار چون مژگان پر پروانه را
9 آگهی گر ریشهپرداز جهانی میشود سیر این مزرع یکی صد مینماید دانه را
10 حق زنار وفا بیدل نمیگردد ادا تا سلیمانی نسازی سنگ این بتخانه را