عاشق روی توام از من مپوش آن از سیف فرغانی غزل 30

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

عاشق روی توام از من مپوش آن روی را

1 عاشق روی توام از من مپوش آن روی را پرده بردار از رخ و بر رو میفگن موی را

2 تا بروز وصل تو چشمش نبیند روی خواب هر که یک شب همچو من در خواب دید آن روی را

3 گرد میدان زمین سرگشته گردم همچو گوی من چو در میدان عشق تو فگندم گوی را

4 همتی دارم که گر دستم رسد هر ساعتی طوق زر در گردن اندازم سگ آن کوی را

5 عشق سری بود پنهان رنگ رو پیداش کرد مشک اگر پنهان بود پنهان ندارد بوی را

6 من ز مشتاقان آن رویم ازیرا خوش بود با رخ نیکوی گل مر بلبل خوش گوی را

7 تیر باران غمش را پیشوا رفتم به صبر جز سپر نکند تحمل تیغ رویاروی را

8 دل همی جوید نگارم تا ستاند جان ز من دل به ترک جان بجوی آن دلبر دلجوی را

9 سبزه مژگان بماند بر کنار جوی چشم کآب هر دم جو شود آن چشم همچون جوی را

10 سیف فرغانی برو تصدیق سعدی کن که گفت «من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را»

11 بنده گر نیکست و گر بد در سخن نیکت ستود نزد نیکویان جزا بد نیست نیکوگوی را

عکس نوشته
کامنت
comment