-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد قیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزد
2 دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد
3 ملکها را چه مندیلی به دست خویش درپیچد چراغ لایزالی را چو قندیلی درآویزد
4 چو شیری سوی جنگ آید دل او چون نهنگ آید بجز خود هیچ نگذارد و با خود نیز بستیزد
5 چو هفت صد پرده دل را به نور خود بدراند ز عرشش این ندا آید بنامیزد بنامیزد
6 چو او از هفتمین دریا به کوه قاف رو آرد از آن دریا چه گوهرها کنار خاک درریزد