مرا دلبر چنان از جلال الدین محمد مولوی غزل 585

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد

1 مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد

2 یکی پیمانه‌ای دارم که بر دریا همی‌خندد دل دیوانه‌ای دارم که بند و پند نپذیرد

3 خداوندا تو می‌دانی که جانم از تو نشکیبد ازیرا هیچ ماهی را دمی از آب نگزیرد

4 زهی هستی که تو داری زهی مستی که من دارم تو را هستی همی‌زیبد مرا مستی همی‌زیبد

5 هلا بس کن هلا بس کن که این عشقی که بگزیدی نشاطی می‌دهد بی‌غم قبولی می‌کند بی‌رد

عکس نوشته
کامنت
comment