- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد
2 بیاید هر شبی هجران به بالینم فرو کوبد بدان آید همی هر شب که چشمم بر سهر بندد
3 به یارم گفت وی را من که خواب من نبد ای جان یقین دانم که گر گویم به رغم من تبر بندد
4 سحرگه صعبتر باشد مرا هجران آن دلبر که جادو بندهای سخت در وقت سحر بندد
5 همی دانم من ای دلبر که هستم من غریب ایدر ببینی محملم فردا شتربان بر شتر بندد