بهر جا راه گم کردم بر آوردم از فیض کاشانی غزل 439

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

بهر جا راه گم کردم بر آوردم ز کویت سر

1 بهر جا راه گم کردم بر آوردم ز کویت سر بهر دلبر که دادم دل تو بودی حسن آن دلبر

2 بهر سو چشم بگشادم جمالت جلوه گردیدم بهر بستر که بغنودم خیالت یافتم در بر

3 بهر جائی که بنشستم تو بودی همنشین من نظر هرجا که افکندم ترا دیدم در آن منظر

4 بهر کاری که دل بستم تو بودی مقصد و مطلب بهر یاری که پیوستم تو بودی همدم و یاور

5 گر آهنگ حضر کردم تو بودی منزل و ماوا و گر عزم سفر کردم تو بودی هادی و رهبر

6 برون از خود نظر کردم ترا بیرون ز خود دیدم چو سر بردم بجیب خود تو خود بودی بجیب اندر

7 درون خانه چون رفتم مقیمت یافتم آنجا چو از خانه برون رفتم مقامت بود خود بر در

8 ندیدم جز جمال تو ندیدم جز کمال تو اگر در شهر اگر صحرا اگر در بحر اگر در بر

9 شدم از فیض چون فانی ندیدم جز تو دیاری یکوی نیستی رفتم بر آوردم ز هستی سر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر