- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل شد از دست و به راه طلبش آنچه دویدم غیر ناکامی و رنج و غم و اندوه ندیدم
2 رشته ی مهر و وفا را چو گسست آن بت زیبا نبود جای ملامت که دل از عمر بریدم
3 هر چه آن دوست بسوزاندم از آتش هجران هیچگه در ره وصلش نشود قطع امیدم
4 بر در میکده از راه خلوص آمدم اکنون به امیدی که دهد پیر خرابات نبیدم
5 سالها در ره مقصود زدم گام ولیکن لحظه ی ئی نو گلی از گلشن آمال نچیدم
6 من (سحابم) که نشستم به امیدی که بناگه پیکی از جانب دلبر دهد از وصل نویدم