-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ببازی عشق میبازم، دل و جان را فدا سازم بدم منصور می نازم، یقین خُود را فدا سازم
2 عجب وقتیست ای یاران! اگر باشید غمخواران شوید آگاه دلداران که من خود را فدا سازم
3 بزلف یار دل بستم، به بستن دل چنان مستم دو عالم رفت از دستم، کنون خُود را فدا سازم
4 ز درد دل چنان خستم، زجان هم دست خود شستم کنون از درد دل گفتم که من خود را فدا سازم
5 فدا سازم دگر باری، سر خود را بدلداری چه خوش باشد نکو کاری که من خود را فدا سازم