- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مپسند از درت ای دوست غمین برخیزم نه چنان آمده بودم که چنین برخیزم
2 ای خوش آن لحظه که در بزم نشست تو و من پی خدمت چو غلامان ز کمین برخیزم
3 هر که برخاست ز کوی تو پشیمان گردید بچه امید من خاک نشین برخیزم
4 منم آن صبح سعادت که از آن خواب گران نگران بر رخت ای ماه جبین برخیزم
5 دم آخر مرو از دیده که من از سر جان بامید نگه بازپسین برخیزم
6 بودم راه اگر در حرم وصل طبیب می توانم ز سر خلد برین برخیزم