- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن معشوق میخواهم که یار مهربان است او چه جای جان شیرینم که شیرینتر ز جان است او
2 کنم در دیدگان جایش ببازم سر ز سودایش بنازم پیش بالایش که چون سرو روان است او
3 ز رویش از قمر پرسم ز لعلش از شکر پرسم ز کوهش از کمر پرسم که با وی در میان است او
4 اگر این لحظه جان من بخواهد خان و مان من فدا بادش روان من که آرام روان است او
5 چو بر پشت سمند آید چو شمشاد بلند آید به گیسو چون کمند آید به ابرو چون کمان است او
6 غلامش از دل و جانم مدامش مدح میخوانم از آنش بنده فرمانم که سلطان جهان است او
7 الا ای سرو نسرینبر، سمنبوی پریپیکر! بترس از نالهٔ حیدر که با آه و فغان است او