1 ز شوق آموختم آن های و هوئی که از سنگی گشاید آب جوئی
2 همین یک آرزو دارم که جاوید ز عشق تو بگیرد رنگ و بوئی
1 فکرم چو به جستجو قدم زد در دیر شد و در حرم زد
2 در دشت طلب بسی دویدم دامن چون گرد باد چیدم
1 جهد کن در بیخودی خود را بیاب زود تر والله اعلم بالصواب
1 از محبت چون خودی محکم شود قوتش فرمانده عالم شود
2 پیر گردون کز کواکب نقش بست غنچه ها از شاخسار او شکست
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به