-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ندانم گرمی خونی که دارد رنگ تأثیرش که جوهر گل کند آیینهسان از آب شمشیرش
2 اگر هوشم کند در ظلمت زلفش شبیخون را عسس گر ماه باشد منع نتوان کرد شبگیرش!
3 کمان ابروی او هرکجا گر ناوک اندازد رسا گردد پر مرغ محبت از پر تیرش
4 ازآن هر دم کشد تیغ از نیام خویش بر قتلم که نبود جوهری جز خون من دیگر به شمشیرش!
5 روان لذت برد از مصحف رویش نظر کردن که از روحالبیان روح باشد شرح و تفسیرش
6 نوای پرده غم بس که مضراب دگر دارد نمیباشد به جز «عشاق » آهنگ بم و زیرش
7 عرق گل میکند صبح امید از شام نومیدی بود از مهر شبنم گرمی بازار تأثیرش
8 به یک دم عمر از قید تعلق نیست آزادی حباب آیینهای دارد که باشد موج زنجیرش
9 به صبح انفعال از شرم جرعت دم زند عشقم خجالت شبنمی دارد که بیمهریست تصویرش
10 بنای طاقتم را سوخت طغرل مصرع بیدل که تاق عمر چون بشکست ممکن نیست تعمیرش