به بزم دهر حرف دشمنی عام از قصاب کاشانی غزل 250

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

به بزم دهر حرف دشمنی عام است می‌دانم

1 به بزم دهر حرف دشمنی عام است می‌دانم لبی کز شکوه نگشاید لب جام است می‌دانم

2 همین باشد میسّر کیمیای وصل عاشق را نشان از هستی عنقا همین نام است می‌دانم

3 به کار خستگان خویش می‌کن گوشه چشمی غذای عاشق بیمار بادام است می‌دانم

4 مکن منعم ز بیتابی که چون سیماب عاشق را نگردد آنچه گرد خاطرآرام است می‌دانم

5 ندارند اهل شوق از هیچ جانب راه بیرون‌شو جهان مرغان دل را سربه‌سر دام است می‌دانم

6 مخور تا می‌توان ای دل فریب جلوه دنیا نگردد آنچه حاصل در جهان کام است می‌دانم

7 تفاوت نیست وصل و هجر حیران‌مانده او را به پیش چشم اعمی صبح، چون شام است می‌دانم

8 طمع دل از هوای وصل جانان برنمی‌دارد وگرنه آرزوی عاشقان خام است می‌دانم

9 ز قصاب پریشان از سر و سامان چه می‌پرسی به قربان تو عاشق بی‌سرانجام است می‌دانم

عکس نوشته
کامنت
comment