1 دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا دانم که مرده بر دل میراثخوار ، خوار
2 فرزند من یتیم و سر افکنده گرد کوی جامه وَسَخ گرفته و در خاک ، خاکسار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
1 بیمارم از نهیب عقب رنجه درد ِ دلم گرفته و تبْ باده
2 بهتر شوم چو پیر به نام من تعویذکی نویسد آزاده
1 هول تاختن و کینه آختنْش مرا همی گداخته همچون کناغ و تافته تن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به