1 دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا دانم که مرده بر دل میراثخوار ، خوار
2 فرزند من یتیم و سر افکنده گرد کوی جامه وَسَخ گرفته و در خاک ، خاکسار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان
1 کفت گویی که کان گوهرستی کزو دایم کنی گوهر فشانی
2 چو جانت از جود و رادی کرد یزدان تو بیجان زنده بودن کی توانی ؟
1 تیز بودیم و کند گونه شدیم راست بودیم و باشگونه شدیم
2 سرو بودیم چندگاه بلند گوژ گشتیم و چون درونه شدیم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به