در مستان زدم تا حال از بابافغانی شیرازی غزل 54

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

در مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا

1 در مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا نهفتم قدر خود تا قیمت یاران شود پیدا

2 فلک ای کاش بردارد ز روی کارها پرده که نقد زاهدان و جنس میخواران شود پیدا

3 ز سیل فتنه چون در ورطه افتد زورق هستی در آن طوفان سرانجام سبکباران شود پیدا

4 هوای ذره پروردن ندارد آفتاب من که استعداد هر یک زین هواداران شود پیدا

5 اگر معشوق نگشاید گره از گوشهٔ ابرو هزاران عقده در کار گرفتاران شود پیدا

6 به دور چشم مستت باده می‌نوشند و می‌ترسم که ناگه فتنه‌ای در بزم میخواران شود پیدا

7 شراب لعل در جامست و من در سجده سهوست این گذارم گر عذار لاله‌رخساران شود پیدا

8 فغانی باده پنهان خور که حق از غایت رحمت نمی‌خواهد که کردار گنه‌کاران شود پیدا

عکس نوشته
کامنت
comment