من که هرشب با خیالت دیده از ظهیر فاریابی غزل 8

ظهیر فاریابی

آثار ظهیر فاریابی

ظهیر فاریابی

من که هرشب با خیالت دیده در خون می‌کشم

1 من که هرشب با خیالت دیده در خون می‌کشم حاش لله! بار عشق دیگران را چون می‌کشم؟

2 گر چو گردونم بگردانی به گرد این جهان در سرآبم گر چو گردون ناله بر گردون می‌کشم

3 ور درون جان من چیزی بود جز عشق تو دست گیرم جان خود را زان میان بیرون می‌کشم

4 چون ظهیری از غم عشقت ندارم دست را چون شفق پا تا گریبان، دامن اندر خون می‌کشم

عکس نوشته
کامنت
comment