شنیدم که در بزم ترکان مست
1
شنیدم که در بزم ترکان مست
مریدی دف و چنگ مطرب شکست
2
چو چنگش کشیدند حالی به موی
غلامان و چون دف زدندش به روی
3
شب از درد چوگان و سیلی نخفت
دگر روز پیرش به تعلیم گفت
4
نخواهی که باشی چو دف روی ریش
چو چنگ، ای برادر، سر انداز پیش