جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

شنیدم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2544

غزل 2544 ام از 6329 غزلیات

شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی

1 شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی

2 چو اشتر را ندید از غم بخفت اندر کنار ره دلش از حسرت اشتر میان صد پریشانی

3 در آخر چون درآمد شب بجست از خواب و دل پرغم برآمد گوی مه تابان ز روی چرخ چوگانی

4 به نور مه بدید اشتر میان راه استاده ز شادی آمدش گریه به سان ابر نیسانی

5 رخ اندر ماه روشن کرد و گفتا چون دهم شرحت که هم خوبی و نیکویی و هم زیبا و تابانی

6 خداوندا در این منزل برافروز از کرم نوری که تا گم کرده خود را بیابد عقل انسانی

7 شب قدر است در جانب چرا قدرش نمی‌دانی تو را می‌شورد او هر دم چرا او را نشورانی

8 تو را دیوانه کرده‌ست او قرار جانت برده‌ست او غم جان تو خورده‌ست او چرا در جانش ننشانی

9 چو او آب است و تو جویی چرا خود را نمی‌جویی چو او مشک است و تو بویی چرا خود را نیفشانی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی

شاعر شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی چه کسی است ؟

شاعر شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی چیست ؟

قالب شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی غزل است

مضمون اصلی شعر شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر