-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شنیدم که صاحبدلی نیکمرد یکی خانه بر قامت خویش کرد
2 کسی گفت میدانمت دسترس کز این خانه بهتر کنی، گفت بس
3 چه میخواهم از طارم افراشتن؟ همینم بس از بهر بگذاشتن
4 مکن خانه بر راه سیل، ای غلام که کس را نگشت این عمارت تمام
5 نه از معرفت باشد و عقل و رای که بر ره کند کاروانی سرای