- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شنیدم که دیناری از مفلسی بیفتاد و مسکین بجستش بسی
2 به آخر سر ناامیدی بتافت یکی دیگرش ناطلب کرده یافت
3 به بدبختی و نیکبختی قلم بگردید و ما همچنان در شکم
4 نه روزی به سرپنجگی میخورند که سرپنجگان تنگ روزی ترند
5 بسا چارهدانا به سختی بمرد که بیچاره گوی سلامت ببرد