1 دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »: پا نگذارد دگر به ساحت مجلس
2 گفت «تدین » که ای به گوز مساوات گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 با هر محیط، خویش، نه همرنگ میکنم نی لحن خود، رهین هر آهنگ میکنم
2 مانم که تا برگردد همرنگ من محیط آنگه ببین چسان همه را رنگ میکنم
1 ای صدرنشینان که همه مصدر دینید «صدر» ار ز میان رفت، شما صدر نشینید
2 امروز نشینید و بر این مسند و فرداست: کز ذیل گرفته، همه با صدر قرینید
1 در هفت آسمانم الا یک ستاره نیست نامی ز من به پرسنل این اداره نیست
2 بی اعتنا به هیئت کابینه فلک گردیده ام که پارتیم، یک ستاره نیست
1 آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
2 در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب
1 جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
2 به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به