1 دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »: پا نگذارد دگر به ساحت مجلس
2 گفت «تدین » که ای به گوز مساوات گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!
1 برسیدم ز پس چند قدم بر درهای وندر آن دره عیان، بقعه چون مقبرهای
2 چار دیواری و یک چار وجب پنجرهای شدم اندر، به چنین مقبره نادرهای
1 در سر پیری برهنه پا بد «مولییر» گاو بدزدید در شباب «شکسپیر»
2 زنده در آتش «برونو» را بفکندند مرده وی را کنند این همه تکبیر
1 گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر برهنهای شیر گیر و گرسنهای شیر
2 برهنه ام دستگیریم نکند کس! دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر
1 جهان را دائما این رسم و این آیین نمیماند اگر چندی چنین ماندست، بیش از این نمیماند
2 به چندین سال عمر، این نکته را هر سال سنجیدی که آن اوضاع دی، در فصل فروردین نمیماند
1 آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب
2 در حجاب است سخن گر چه بود ضد حجاب بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب