1 از بلبل سرمست نوائی شنوم وز باد سماع دلربائی شنوم
2 در آب همه خیال یاری بینم وز گل همه بوی آشنائی شنوم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای قاعده مستان در همدگر افتادن استیزه گری کردن در شور و شر افتادن
2 عاشق بتر از مست است عاشق هم از آن دست است گویم که چه باشد عشق در کان زر افتادن
1 من پار بخوردهام شرابی امسال چه مستم و خرابی
2 من پار ز آتشی گذشتم امسال چرا شدم کبابی
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به