- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می شنوم باز که باری دگر رغم مرا کرده یی یاری دگر
2 نیست قرارت بر من تا ترا با دگری هت قراری دگر
3 تو بکنار دگران وز تو من در هو بوس و کناری دگر
4 باز سرا کار نو آورده یی اینت دگر ره سرو کاری دگر
5 نیک بدانست که ما جز بدی از تو نکردیم شکاری دگر
6 دل بتو دادن نه صوابست، لیک رفت ازین نوبت باری دگر
7 دل ز غم ار خون شودم گو که شود نیست جز این کارش کاری دگر
8 خوش نبود الحق در راه عشق هر نفسی تازه شماری دگر
9 ورنه توانم که کنم رغم تو به ز تو یا همچو تو یاری دگر