در دور زندگی به جز از غم ندیده‌ام از عارف قزوینی غزل 63

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

در دور زندگی به جز از غم ندیده‌ام

1 در دور زندگی به جز از غم ندیده‌ام یک روز خوش ز عمر به عمرم ندیده‌ام

2 گفتم ببینم اینکه شب راحتی به خواب دیدم ز دست هجر تو دیدم ندیده‌ام

3 گفتند دم ز عمر غنیمت توان شمرد من در شمار عمر خود آن دم ندیده‌ام

4 از سال و ماه و هفته و ایام زندگی یک روز عید غیر محرم ندیده‌ام

5 از اولین سلاله آدم الی کنون زین خانواده یک نفر آدم ندیده‌ام

6 چندین هزار رشته مهر و وفا گسیخت یک رشته ناگسیخته محکم ندیده‌ام

7 با دیده خیال و تصور که ممکن است گردد دو دل به هم یکی آن هم ندیده‌ام

8 جز طره پریش تو و روزگار خویش ز اوضاع چرخ درهم و برهم ندیده‌ام

9 جز جام می که عقده‌گشای غم است و بس کس در خرابه مملکت جم ندیده‌ام

10 عارف به غیر بارگه پیر می‌فروش گردن برای کرنش کس خم ندیده‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment