چندانکه رفته ام از بابافغانی شیرازی غزل 414

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

چندانکه رفته ام بچمن گل ندیده ام

1 چندانکه رفته ام بچمن گل ندیده ام فیض بهار و منفعت مل ندیده ام

2 زان عاشقان نیم که بدانم وفای گل من غیر نامرادی بلبل ندیده ام

3 چندانکه سوختیم نگاهی نکرد و رفت ترکی بدین غرور و تجمل ندیده ام

4 بسیار کرده ام بسوی نازکان نگاه زینسان میان و حلقه ی کاکل ندیده ام

5 بردی دلم ز دست و نگفتی ترا چه شد هرگز چنین فریب و تغافل ندیده ام

6 تا چند بگسلی و نپیوندی، این چه خوست یک عادت ترا بتسلسل ندیده ام

7 از حد مبر بهانه که این یکزمان وصل بی وعده ی دروغ و تعلل ندیده ام

8 گستاخ چون کنم دل خود کام را بتو در دل چو از تو صبر و تحمل ندیده ام

9 فکر دگر نماند فغانی بباز جان عاشق بدین خیال و تأمل ندیده ام

عکس نوشته
کامنت
comment